نوروز، حکایت خوبیهاست؛ خاصه وقتی این خوبیها را از زبان افرادی بشنویم که زندگیشان، تفسیر همین زیباییهاست. عید، بهانهای شد تا پای حرف چندتن از شخصیتهای برجسته منطقه بنشینیم تا هر کس درخور حال و هوایش از بهار بگوید و آداب و رسوم جاری در آن.
یکی از قدیمیهای منطقه نیره اعظم احتشام رضوی، همسر روحانی مبارز شهید نواب صفوی است که از خاطرات هشت بهار مشترکشان میگوید.
- از حال و هوای عیدهای نوروز در هشت سال زندگی با شهیدنواب بگویید.
نواب با هرچه که اسلام گفته، موافق بود و برای او که یک روحانی مبارز بود و بیشتر اوقات در حالت اختفا یا مبارزه با رژیم به سر میبرد و رهبری فداییان اسلام را برعهده داشت، نشستن پای سفره هفتسین و آب و سبزه و سیر و سرکهگذاشتن در آن سفره، یک بازیچه به حساب میآمد؛ برای همین نوروز در منزل نواب، هفتسینی پهن نمیشد، اما خاطرم است که پیش از ازدواجم در خانه پدری هر نوروز، هفتسین به راه بود و پساز تحویل سال، دعاهای عید را میخواندیم.
پدرم به همه بچههای فامیل عیدی میدادند؛ عیدیای که بسیار سخاوتمندانه بود. یادم است سکههایی را به صرافی سفارش میدادند که اغلب از جنس برنج یا نقره و روی آن نام ائمه (ع) حک شده بود و آن را در پیشدستی روی میز میگذاشتند و وقتی کسی منزل ما میآمد، رسمشان این بود که آن را مقابل مهمانان میگرفتند تا هر کسی هر تعداد سکه میخواهد، بردارد.
پدرم، رهبر انقلاب خراسان در زمان رضاخان بود و باوجود اشرافزادهبودن، یک روحانی معتقد و البته خوشقدوبالا بود که بسیار به مهمانی و صلهرحم اعتقاد داشت. او هر سال، نوروز، ما را به خانه همه اقوام و آشنایان میبرد.
هر وقت کسی به منزل ما میآمد، پدرم نگاه نمیکرد که وضعیت و تمکن مالی او چگونه است یا اینکه تحصیلکرده است یا بی سواد؛ از همه به یک شکل پذیرایی میکرد. معتقد بود عیار آدمها را خدا میداند؛ شاید ارج و قرب یک پاکبان پیش خدا بیشتر از کسی باشد که ما حس میکنیم مقرب درگاه الهی است. شهید نواب نیز همینگونه بودند، متواضع و فروتن دربرابر همه بهجز دشمنان اسلام.
- دهه ۲۰ و ۳۰ که شما حدود هشت سال با آقای نواب زندگی کردید؛ دید و بازدید عید برای شما چگونه بود؟
شهید نوابصفوی بسیار به دید و بازدید و صلهارحام معتقد بود و ما در نوروز به منزل اقوام و دوستان و آشنایان میرفتیم و اقوام هم به منزل ما میآمدند. دید و بازدید من و آقای نواب به این شکل بود که من در همراهی با ایشان، پوشیه میزدم و در کل مسیر تا رسیدن به محل مهمانی مطلقا صحبت نمیکردم تا مبادا کسی صدایم را بشنود.
- بهترین عیدی که از آقای نواب گرفتید، چه بود؟
آقای نواب بسیار سخاوتمند بود و همیشه عید نوروز به من و فرزندانش بسیار سخاوتمندانه عیدی میداد. هیچگاه از من نمیپرسید با پولی که داده است، چه کردهام. گاه میشد که من از همان عیدی، به کارگران منزل و کسانی که نیاز داشتند، هدیه میدادم و دوباره از آقای نواب پول میگرفتم و ایشان هیچگاه نمیپرسید پولهایی را که داده بودند، چگونه هزینه کردهام.
خاطرم هست یک بار آقای نواب قصد داشتند گردنبند جواهر بسیار گرانقیمتی برای من بخرند؛ گردنبندی که آن زمان با پول آن میشد یک خودرو خرید. پدرم همیشه میگفتند: «دخترم! نواب شخصیت بزرگی است که برنامههای وسیعی دارد.
تو نباید از او تقاضای مالی سنگینی داشته باشی تا در تحقق اهدافش به مشکلی برنخورد.» بههمین دلیل، از آن گردنبند چشم پوشیدم. بعدها پشیمان شدم و گفتم شاید بهتر بود آن را میگرفتم و یکیدوسال بعد برای ماشینخریدن آقای نواب آن را میفروختم؛ گرچه با شرایط تحتتعقیببودن آقای نواب، ماشین وصلهای نامناسب بود و آن زمان، من به این مسئله فکر نکرده بودم و فقط به این فکر میکردم که نواب چگونه میتواند آسایش بیشتری داشته باشد.
- لحظه تحویل سالی بوده که آقای نواب را کنار خود داشته باشید؟
بله. سال نخست ازدواجمان یعنی۱۳۲۶ و یکیدوسال دیگر که ایشان تحت تعقیب نبود، سال را درکنار یکدیگر تحویل کردیم، اما سفره هفتسینی نداشتیم؛ فقط دعاها را میخواندیم و به ما عیدی میدادند و به دیدن اقوام و بزرگترها و افراد مورد احترام ایشان میرفتیم.
- یک پیام نوروزی به شهروندان بگویید.
پدرم همیشه میگفت انسان باید در زندگیاش مانند زنبور عسل باشد که روی بهترین گلها مینشیند و بهترین شهد را میدهد و این تنها با گفتار، رفتار و کردار نیک میسر میشود، اما اگر انسان، اخلاق و رفتار خوبی نداشته باشد و آزاردهنده باشد، به مگسی میماند که همه از آلودگی آن فراری هستند.
جواد چرمچی که حدود نیمقرن در فوتبال و ورزش استان حضور دارد، یکی از اهالی منطقه ما در خیابان هاشمیه است. وی جدای از اینکه یک چهره شاخص ورزشی محسوب میشود، بهواسطه داشتن خانوادهای که اصالتا مشهدی بوده و آباواجدادی که پشت در پشت در خاک مشهد ریشه گرفتهاند، با بسیاری از آداب و رسوم مشهد قدیم آشناست.
- شما که قدیم و جدید نوروز و تفاوتهای آن را دیدهاید، از این تفاوت بگویید.
نوروزهای این روزها بیشتر زیباست و چشمنواز، ولی آدمهای این نوروزها دیگر مثل قدیم با هم صمیمی و بیریا نیستند و گوشیها و تکنولوژی، آدمها را از هم دور کرده است، اما در قدیم نوروزها ساده بود و بیشیلهپیله و تا دلت بخواهد، صمیمی و گرم. پدربزرگ و پدر، پولی را داخل قرآن میگذاشتند و به محض تحویل سال، دورهمی و عیدی بود و چاشنیخنده و ۲تومانی و ۵ریالیهای نقرهای.
- خاطرهای از اعیاد قدیم و زمان کودکیهایتان در یادتان است؟
بله؛ عید، سنتی اصیل و زیبا بین ایرانیان است و من از عیدهای زمان کودکیام، در خاطرم مانده که همیشه سعی میکردم لباسهایم را تا جاییکه ممکن است، نو و تمیز نگهدارم که برای عید لباس نو بپوشم.
- خاطرتان هست با پولهای عیدیتان چه میکردید؟
بله؛ همیشه عیدیهایم را تا سیزدهبهدر برای برکتش نگاه میداشتم، اما پساز آن، پولها را خرج میکردم و آن چیزهایی را که علاقه داشتم، میخریدم.
- خاطرهای از نوروزهای فوتبالیتان دارید؟
بله؛ من بسیاری از نوروزها را در مسابقات بودم. معمولا از روز سوم وچهارم فروردین، مسابقات باشگاهها آغاز میشد. سال۵۱ ایام عید که قرار بود برای مسابقات بروم، پیشاز آن خانمم را برای دید و بازدید عید به تهران بردم. در راه برگشت در گردنههای بجنورد، حدود یکمتر برف آمده بود.
در پلیسراه، اتوبوس را نگهداشتند و من برای اینکه به مسابقات برسم، ناچار شدم مسیری طولانی را همراه همسرم در آن هوای برفی پیاده طی کنم. پساز رسیدن به مسیر اصلی با چند وانت و ماشین سواری، خود را به مشهد رساندیم.
استاد علیاکبر اسماعیلیقوچانی (اسماعیلیتبار) کاتب بزرگترین قرآن جهان، یکی دیگر از اهالی منطقه ما در خیابان هفت تیر است. وی که از سال۸۸ کار کتابت بزرگترین قرآن جهان را با یک گروه ۵۰نفری متشکل از جوانان دانشجو آغاز کرده بود، بالاخره پساز هفتسال تلاش توانست آن را در روزهای پایانی سال ۱۳۹۵ به پایان برساند.
- حال و هوای نوروزهای استاد چگونه است؟
نوروز برای من که مردی هستم پابهسنگذاشته، مملو است از رفتوآمد فرزندان و نوههایم. صلهارحام، زیباترین بخش نوروز است که در قرآن نیز بسیار به آن توصیه شده است.
- رسم هفتسین چیدن یک مرد قرآنی با دیگران فرقی دارد؟
بله؛ هرسال همسرم سفره هفتسین را مانند دیگر ایرانیها میچیند و من نیز هفتسین دیگری در برگهای مینویسم و وسط سفره عید میگذارم.
- هفتسین شما چه سینهایی دارد؟
به غیر از سینهایی که مرسوم است و همسرم با سلیقه آنها را میچیند، سینهای من شامل سلامت، سیادت، سرفرازی، سرور، سروری، سعادت و صلابت است که بالای این کلمات برای مهمانانم مینویسم از خداوند این هفتسین را برای شما خواستاریم.
- روی چه نوع برگهای و با چه خطی؟
کاغذش تفاوتی ندارد. قطعش آ ۳ است و با خط سرب نوشته میشود.
- تا کنون لحظه سال تحویل را درحال کتابت بزرگترین قرآن جهان بودهاید؟
بله؛ از سال۸۸ که کار را آغاز کردیم و کتابت قرآن با ۵۰جوان دانشجوی زحمتکش و بیچشمداشت تا همین چند روز پیش به پایان رسید، هفتعید را درکنار این قرآن سپری کردیم. خیلیها در همان ایام عید نیز برای دیدن بزرگترین قرآن جهان به ما سر میزدند و با این قرآن، عکس یادگاری میگرفتند.
- مهمانان عیدانه شما از کشورهای دیگر هم بودند؟
بله؛ بسیار بیشتر از توجهی که از مسئولان کشور انتظار داشتم، ازسوی کشورهای دیگر به این بزرگترین کتاب خدا توجه شد.
- از کدام کشورها برای بازدید آمدند؟
آلمان، لندن، مالزی، بحرین، ترکیه، ترکمنستان، سوئیس، هندوستان و انگلستان که همین چهارشنبه هفته گذشته برای بازدید از بزرگترین قرآن به منزلم آمدند.
چه حسی داشتید سال تحویلهایی که با تیم کاریتان مشغول کتابت بودید؟
- کتابت قرآن، حس و حال خوش قرآنخواندن را دارد و شیرینیاش، آرامشی است که از این کار در وجود همه ما نشسته است.
- چطور میتوانیم نوروزهایمان را بیشتر به نور قرآن مزین کنیم؟
قرائت مستمر قرآن، آرامشی به انسان میدهد که هیچجای دنیا پیدا نمیشود؛ برای همین است که خدا میگوید یاد خدا آرامشبخش دلهاست و کسی که به قرآن وابسته است، غم و غصه از وجودش رخت میبندد.
مهاجران درحقیقت درختانی تبعیدی از سرزمین خویش هستند که ناگزیر از ریشه دوانیدن در خاکی بیگانه اند که البته به ندرت و برای تعداد کمی از آنها فرصتی برای نضج یافتن و شاخ و برگ و سایه گستردن به وجود میآید. زینب بیات، یکی دیگر از اهالی منطقه ما و ساکن خیابان بهارستان است. وی که اصالتا افغانستانی است، تهیهکننده و مجری برنامه خانواده رادیو دری برونمرزی مرکز خراسانرضوی است.
- زیباترین پیام نوروزی که تاکنون از رادیو اعلام کردهاید، چیست؟
زیباترین پیام نوروزی باید زیباترین واژهها را در خود داشته باشد و قشنگترین حس را برای شنوندگان منتقل کند. با این شرایط، زیباترین پیام نوروزی ما دعا برای برقراری صلح و امنیت و آرامش در افغانستان است؛ چیزی که سالهاست انتظار میکشند و هر سال در آمدن بهار و سال نو، از ته دل از خدا میخواهند.
- از یک تفاوت بگویید که میان رسوم نوروز در افغانستان و ایران وجود دارد.
یکی از جلوههای نوروز در افغانستان، شیرینیها و غذاهای خاص عید است که خانمها با عشق درست میکنند و روی سفره عیدانه میچینند. خوراکیهای دیگری نیز در عید نوروز استفاده میشود مثل: سمنک، هفتمیوه، کلچه نوروزی، سبزیچلو، مرغ پلو، نان سمنک، کشمش پنیر محلی، ماهی و جلبی، نان قتلمه، سمبوسه، نانورقی، گوشفیل و خوراکیهای محلی دیگر.
- تاکنون اتفاق افتاده است که سال تحویل را در رادیو باشید؟ حال و هوای نوروز در رادیو که تصویری ندارد، چگونه است؟
بله؛ هرسال لحظه تحویل سال، رادیو برنامه زنده اجرا میکند و این لحظات خاص و معنوی را با مردم سپری میکنیم. دعای سال تحویل میخوانیم، شعر میخوانیم و سعی میکنیم فضایی ایجاد کنیم که مردم با احساسی خوب، سال جدید را شروع کنند. نداشتن ارتباط تصویری، مشکلی ایجاد نمیکند؛ چون ما با صدایمان، آن احساسی را که میخواهیم، به شنوندگان منتقل میکنیم.
- سفره هفتسین هم دارید؟
بله؛ سفره هفتسین در استودیو چیده میشود و همکاران آن را تزیین میکنند. درست است که شنوندهها آن را نمیبینند، ولی برای همکاران سفره هفتسین حسوحالی ایجاد میکند و کلی عکس یادگاری با آن میاندازیم.
- از شباهت آداب و رسوم نوروزی شهروندان افغانستانی با ایرانیها بگویید.
بین تمام کشورهای دنیا ایران و افغانستان تنها کشورهایی هستند که آغاز سال نو آنها هجری خورشیدی است؛ یعنی این دو کشور تقویم مشترک دارند و طبیعتا سال نو با زیبایی تمام و با رسوم خاصی استقبال میشود که بسیاری از آنها مشترک است؛ سفره هفتسین، پختن شیرینی، رخت و لباس نو، دید و بازدید عید، زیارت اهل قبور، برگزاری جلسات شعرخوانی در استقبال از بهار ازجمله آنهاست.
درست است که بین مردم خراسان بزرگ و شهروندان اففانستانی، مرزی سیاسی کشیده شده است، رسوم مشترک، همچنان دلهای آنها را به هم نزدیک نگه داشته و بهار بهانه خوبی برای ادامه این همدلی است.
- دوست دارید لحظه تحویل سال آینده را در کشور افغانستان باشید؟ دلتان میخواهد شرایط کشورتان برای بازگشت چگونه باشد؟
بله؛ این از آرزوهای همیشگی من است. شرایط خاصی نمیخواهیم؛ فقط امنیت و امنیت و امنیت. این خواسته من و همه هموطنانم است که فراهم شود؛ فضایی که صدای انفجار در آن به گوش نرسد و دل کودکان این سرزمین نلرزد.
- یک پیام نوروزی به همه شهروندان مشهدی بدهید.
الهی سال نو با یک دنیا عشق سراغ شما بیاید، در آغوشتان بکشد، صورت ماهتان را ببوسد، دستتان را بگیرد و با خود به سرزمین خوشبختیها ببرد.
- پیامتان برای وطنداران افغانستانی که نزدیک محل زندگی شما زندگی میکنند، چیست؟
وطنداران عزیزم! میدانم سالهای سال چشیدن طعم تلخ غربت و دوری از وطن، جان مردم ما را آزرده است و آنها را به اقصانقاط دنیا پراکنده کرده است. پدر و مادر و خواهر و برادر، فرصت زندگی در یک شهر و محله را ندارند.
یکی، به یک سوی این کره خاکی پرتاب شده است و دیگری بهسوی دیگری. دراینمیان، تنهایی سالهاست که با ما دمساز شده و دلخوش به دیدار و شنیدن صدای همدیگر در فضای مجازی هستیم. اینک بهار در راه است. انشاءا... که بهار، مرهمگذار تن زخمی وطنمان باشد و بر این سرزمین رنگ صلح و آرامش بپاشد.
سالها زندگی در یک محله با همزبانان و همدلان ایرانی و شروع بهارهای مشترک و رفتوآمد با آنها، خاطرات خوبی است که همیشه در ذهن ما خواهد ماند. بهارتان را پر از عشق میخواهم. مملو از تغییر وتحول و دعاگویتان هستم.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۵ اسفند ۹۵ در شماره ۲۳۶ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است